نقد نمایشی شعر «قصه آب» سروده یک مستندساز
نقد نمایشی شعر «قصه آب» سروده یک مستندساز
سرویس هنر و ادبیات// شعر «قصه آب» اثر دکتر حجت بقایی، نه تنها یک متن ادبی بلکه یک روایت تصویری و مستندگونه است که ظرفیت تبدیل شدن به یک فیلمنامه کوتاه یا مستند کوتاه دربارهی موضوع آب در ایران را به خوبی دارد. زبان شعر ساده و در عین حال تصویری است و هر بیت مانند یک قاب تصویری دقیق و متمرکز، جلوههای مختلف آب در ایران را به تصویر میکشد.
از منظر کارگردانی، میتوان هر بخش شعر را به یک لوکیشن مشخص و نمادین تبدیل کرد: از دل کوه دماوند و رودهای خروشان شمال، تا قناتهای تاریخی که در دل زمین نفس میکشند و بالاخره جنوب خشک و کویری که چشم به آسمان دوخته است. این تنوع لوکیشنها، به همراه رنگها و صداهای متنوع، فضایی بسیار غنی برای روایت تصویری فراهم میکند.
در عین حال، دراماتیزه کردن این شعر در قالب فیلم، نیازمند تعادل بین روایت احساسی و انتقال دادههای علمی و اجتماعی است که دکتر بقایی تا حد زیادی موفق به آن شده است. تضاد شمال سبز و جنوب خشک، تصویری متضاد و قدرتمند است که دراماتیکترین نقطهی داستان آب ایران محسوب میشود.
به عنوان یک خبرنگار، دکتر حجت بقایی به خوبی توانسته مستندنگاری شاعرانهای خلق کند که هم روایتگر واقعیتهای زیستمحیطی است و هم پیامی انسانی و فرهنگی منتقل میکند. این شعر میتواند نقطه شروعی برای مستندهای عمیقتر و روایتهای تصویری درباره بحران آب در ایران باشد./ع.کشاورز
----------------
قصه آب
(دکتر حجت بقایی؛ مشاور تحقیق و توسعه)
آب
روایت ایران
در دل دماوند
پژواک رودها
با زمزمهی قنات میآمیزد
آبی پنهان
آبِ زیرزمینیِ صبور
زیر پای کویر
زیر پای خشکسالی
زنده میماند
تاریخ ایران
با چشمهای در دل سنگ
و مهندسیِ آب
در چین قناتها نوشته شد
در سایهی معابد آناهیتا
و سکوتِ کاروانسراها
که جان از چشمه میگرفتند
شمال آب...
سبز و روان
جنوب آب...
داغ و تشنه
و ما
میان این دو گستره
با تنوع اقلیم
با چالشِ مدیریت منابع
دستبهدست توسعه سپردهایم
سدها قامت بستند
بر رودهای خروشان
تا زمان را
در دریاچهها نگاه دارند
تا بگویند:
«آب همیشه هست
فقط همهجا نیست.»
و منابع یخی
در ارتفاعات خاموش
برف را
به آینده وام میدهند
تا قناتها دوباره نفس بکشند
و روستاها
به انتظارِ سهم خود
چشم بدوزند به آسمان
+روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه